هفت

ساخت وبلاگ
مامان فرزانه هم به جمع کسایی که از درسم میپرسن اضافه شده!مثلا میگه کلاس چهارشنبت چی.عمومی شنبت چی.نمیدونم از رو صمیمیته یا میخاد بگه که تو تنبلی نمیری سر کلاسات.همش فک میکنم دارم با میم مقایسه میشم.خود کن بینی دارم انگار.دون کیشوت سر اینکه پروفایلم عکس ف و قرمزه باز از گوشی مامان بلاکم کرده.حال میکنم لجش درمیاد^_^حس میکنم با اینکه نمیخوام انتقام بگیرم اصلا و دیگه برام مهم نیست ولی انگار انتقام ازارای دبیرستانم داره ازش گرفته میشه ووهوهوو.هر چند خ تنبیه کمیه!تنبیهش با خوشبختی من!!!هنوز به ادمایی که میگن چقدر فاصله سنی دارید میگم ده سال.چرا نمیگم چهارده سال؟نمیدونم.اگه احساسی ک دارم رو بخوام بهشون بگم که باید بگم چهارسال!!امروز تربیت از ده دور ،هشت دور دویدم و دراز نشستم ۳۶ تاشو رفتم ^_^همش صدای فریبرز تو ذهنم بود ک میگفت افرین.ادامه بده. ای کاش معدل کلم زیر ۱۲ نباشه:((( هفت...ادامه مطلب
ما را در سایت هفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0suzi9592e بازدید : 23 تاريخ : جمعه 1 بهمن 1395 ساعت: 12:35

خونه‌ی ف ام.وقتی اومدم خونه قرمز مریض بود.ناراحتم که مریضه.ف مطب بود.ساعت نه ف اومد.جفتمون خیلی خسته.صبح از هشت صبح تا چهار بعد از ظهر کلاس بودم.۱۶ دور دور زمین فوتسال دویدم و پام گرفت.ف اومد.بابا برامون همبرگر درست کرد!عاشقشم.دقیقا عاشقشم.بعد مامان یه نایلون اورد توش دو تا کادو!!!گفت به مناسبت روز دانشجو.بوسش کردم بغلش کردم واقعا هیجان زده شدم و خجالت زده.چون اول که از در وارد شدم مامان محکم دست نداد.من با خودم فکر کردم که از بودنم خوشحال نیست و ناراحت شدم که جایی جز اینجا رو ندارم برم.مخصوصا اینکه با خانواده خودم قطع ارتباطم و دو هفته بیشتره که مامانو ندیدم:(مامان هم هی گیر داده به شوهرش که مثلا پدر منه بزنگم و بهش بگم دلم تنگ شده. یعنی میدونی بعد با خودم فکر کردم ف و مامان فرزانه تبریک نگفتند روز دانشجو و چقدر بد.ولی از طرفی گفتم لابد ذهنشون درگیره و مهم نیست که.ولی وقتی کادو ها رو دیدم از خجالت اب شدم.نمیشه این مرد رو نپرستید نه؟امروز دیدم تو کارت پولم ۵۰۰ تومن پول ریخته بوده.بدون اینکه بگه.راستش شوکه شدم.فکر میکنم لیاقت این همه محبتو ندارم. بعد دیدم میم که میشه همسر اولش و مامان ق هفت...ادامه مطلب
ما را در سایت هفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0suzi9592e بازدید : 25 تاريخ : جمعه 1 بهمن 1395 ساعت: 12:35

امروز بارها با خودم تکرار کردم که ازدواج یعنی پای اشتباهات گذشته و حال و اینده هم بمونیم و عشق هم یعنی همین.فکر کردم خیلی عاشقم.الان؟خیلی سختمه با ف عصبانی نباشم بخاطر همچین اشتباه بزرگی.ولی به هر حال زمونه خیلی بیشتر از اشتباهش ازش انتقام گرفته.اشتباهش چی بوده؟عاشق ادم اشتباهی شدن.به هر حال گاهی ادم خوبه بودن خیلی سخت تر ازین حرفاست.

من باید پاش بمونم

من باید پاش بمونم

من باید پاش بمونم

من باید پاش بمونم ...

همیشه ی همیشه ی همیشه ی لعنتی.

هفت...
ما را در سایت هفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0suzi9592e بازدید : 34 تاريخ : جمعه 1 بهمن 1395 ساعت: 12:35

میم عزیز در این روز بارانی برایت خوشبختی آرزو میکنم میتوانم آرزو کنم بمیری تا دیگر اذیت نکنی،میتوانم آرزو کنم مریضی های سخت بگیری تا دیگر فکرت در پیش ما نباشد ولی برایت خوشبختی های بزرگ،زندگی مجدد خوب و فرزندان دوباره آرزو میکنم.خوشبختی ی وسیع که یادت برود از زندگی من و خوشبختی کوچکمان که همچون دستانی دور آتشی نحیف داریم شعله ورش نگه می‌داریم.این تنها راه رها شدن از بدی های تو و حرف های ازاردهنده و دردسرهایی ست که میخواهی درست کنی.برایت خوشبختی ی وسیع آرزو میکنم عزیز.هر چند نه مرامت نه مسلکت و نه هیچ چیز دیگرت را میپسندم ولی این تنها راه آرامش گرفتن تو و البته آرامش گرفتن ما از تو می‌باشد. امضا : سین پ.ن: داشتم فکر میکردم که روزی که دادگاه داره ف و تو یه شهر دیگست،دوتایی بریم و حال کنیم و کیف کنیم و یا سه تایی.تا کور شود هر آن که نتواند دید:)دیشب داشتم براش حرف میزدم ساکتم کرد.جقدر نیاز به حرف زدن با دکتر الف دارم.این دردسرا برای چیه؟مشکلات با خانواده خودم؟اذیتای میم؟این ناراحتی ها سر قرمزه؟پس یعنی من خیلی باید خیلی قوی باشم تا حس بدم از بین نره راجع بهش.این دردسرا حاصل کدوم انتخابمه؟ح هفت...ادامه مطلب
ما را در سایت هفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0suzi9592e بازدید : 12 تاريخ : جمعه 1 بهمن 1395 ساعت: 12:35

حالم خوب نیست.ف داره سخنرانی میکنه.اعتماد بنفس ندارم میدونم.حالم خوب نیست.نیست.نیست

هفت...
ما را در سایت هفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0suzi9592e بازدید : 28 تاريخ : جمعه 1 بهمن 1395 ساعت: 12:35

خابگاهم.دیروز تو گوشی ف مسیجاشو با مامان قرمز دیدم ک نوشته بود رسیدی و مراقب خودت باش و این حرفا.ای کاش زبونم لال میشد(دور از جون) و به ف نمیگفتم که بعد ازدواجش با من با میم رسمی شده.درستشم همینه.چه معنی داره خب ادم با کسی ک ازش جدا شده خیلی خوب حرف بزنه؟اصلا نمیتونم درک کنم.حقیقتا اصلا.بعد اینکه رویه شو عوض کنه... اون وقت من به قیمت ندیدن مامانم و همه دون کیشوتو بلاک کردم و کلا ارتباط بی نهایت رسمی شده.اون وقت...چی بگم.اصلا براش مهم نیست که این چیزا منو اذیت میکنه.در کوتاه مدت اگر اعتراض کنم رفتارشو عوض میکنه در طولانی مدت اصلا:((نمیدونستم اینجوریه حتا بعد ازدواجدوبار که بهش بگم بهت اعتماد دارم فک میکنه میتونه هر چی دلش خواست به هر کس دلش خواست بگه.مامان فرزانه هم که قوز بالا قوز.امتحانامم که از همه بدتر.انگاری حال دلم و جسمم و هیچی خوب پیش نمیره.دیشب رسمن جلو همه داد زد با رفتارش ک بدون پارمیس اولویته تو این خونه و نمیدونه چقدر ازش بدم اومد.انگار من لعنتی هیچ جا نباید اولویت باشم.دقیقا هیچ جا.ن تو خونه خودمون ن تو خونه ف شون و ن حتا تو رابطم با ف:(((اشکام داره میاد.میخام فقط بخابم.خس هفت...ادامه مطلب
ما را در سایت هفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0suzi9592e بازدید : 36 تاريخ : جمعه 1 بهمن 1395 ساعت: 12:35

مامان فرزانه جالبه.وقتی که با قرمز بازی میکنم یجور بدی میشه انگار ازش گرفتمش و وقتی بازی نمیکنم جوریه که حس میکنم چه آدم بدجنس و عجب زن باباییم من!شایدم فقط احساسات منه.بهرحال هرکس تو زندگیش احساساتی داره که نه میتونه راجع بهشون حرفی بزنه و نه دیگران ذرک میکنند که چی میگه.ق؟اون فوق العاده ترین شوهریه که میشه داشت ولی خب از رو این احساسات من میپره و تنها چیزی که میگهه اینه که عجیب نیست این احساساتو داری:)

هفت...
ما را در سایت هفت دنبال می کنید

برچسب : یک جمله زیبا,یک دوست,یک دختر, نویسنده : 0suzi9592e بازدید : 70 تاريخ : سه شنبه 16 آذر 1395 ساعت: 11:06

حقیقت را به الف گفتن ، سخت‌ تر از چیزی بود که فکر می‌کردم و نتیجه‌اش بهتر از چیزی بود که فکر میکردم.یک جایی میفهمی همه درگیر زندگی خودشانند و زندگی تو ته تهش شاید برای دیگران جالب باشد.نه بیشتر. به هر حال هنوز هم گاهی جسارت گفتن این حقیقت که عاشق مردی شده‌ام و با مردی ازدواج کرده‌ام، که قبلا ازدواج کرده و از ازدواج قبلی‌اش یک‌دختر‌ دارد.نمیدانم چرا وقتی این جملات توی دیواره‌ی مخم منعکس می‌شود بغض گلویم را می‌چسبد.شاید از جبر روزگار ک من و ف باید خیلی زودترها با هم می‌بودیم.یا ای کاش من جای آن زن بودم مثلا!ولی خب شدیدا معتقدم اتفاقات در درست‌ترین زمان ممکن روی می‌دهد.به‌هر حال گفتن این جملات به دیگران یک حال بدی که بوجود می‌آورد این است که فکر میکنم بدون استثنا الان پیش خودشان میگویند با مردی ازدواج کرده‌ام که تمام تجربیاتی ک می‌شود از زندگی مشترک داشت را داشته است.دوستی، با عشق ازدواج کردن، زندگی در یک خانه، مسافرت های دو نفره و ایضا سه نفره، از همه مهمتر بچه‌دار شدن... ولی خب توضیح دادنی نیست برای کسی که فقط من میدانم کیفیتش تا الانِ ما زمین تا آسمان بوده است.به هر حال تمام این افکار هفت...ادامه مطلب
ما را در سایت هفت دنبال می کنید

برچسب : دومينوز بيتزا,دوم,دومينيك حوراني, نویسنده : 0suzi9592e بازدید : 91 تاريخ : سه شنبه 16 آذر 1395 ساعت: 11:06

فاطمه توی خوابگاه دارد کارهای پروژه‌اش را می‌کند.فاطمه معدل الف است و امشب فهمیدم.فکر نکنم هیچ‌گاه توانایی الف شدن را داشته باشم.اگر پشتکار جزئی از هوش است باید دست هایم را بالا ببرم و بگویم نه تنها قبول میکنم باهوش نیستم بلکه قبول میکنم همسر قبلی ف از من باهوشتر بوده است(هر چند واقعا لزومی به این قیاس نبود ولی این کارکرد تخماتیک ذهن معیوب من است). امشب عکس ف و قرمز را پروفایل تلگرامم گذاشتم.احتمالا دیگران فکر می‌کنند از عشق و فقط خودم می‌دانم برای پیدا کردن جسارت رو‌به‌رو شدن با حقیقت و برخوردهای دیگران هفت...ادامه مطلب
ما را در سایت هفت دنبال می کنید

برچسب : سومر اونلاين,سوما,سومر, نویسنده : 0suzi9592e بازدید : 36 تاريخ : سه شنبه 16 آذر 1395 ساعت: 11:06

از خودم خسته‌ام.از اشتباهات ناتمام ناشی‌گری ام در نقش منشی.از درس نخواندن و الافی توی این ور و آن ور.از فکرهای منفی و تفسیرهای ناتمام و بیشتر از همه از خودم، خود لعنتی‌ام خسته‌ام.

هفت...
ما را در سایت هفت دنبال می کنید

برچسب : چهارمحال و بختیاری,چهارمضراب,چهار مغز, نویسنده : 0suzi9592e بازدید : 28 تاريخ : سه شنبه 16 آذر 1395 ساعت: 11:06